آشیانه  پر مهر ما آشیانه پر مهر ما ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره
وب مامان منتظروب مامان منتظر، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

رایان کوچولو

معجزه

سلام عزیز دلم سلام کنجد کوچولوی مامان سلام نفس مامان با خبرای خوب اومدم هرچند که خاله فریما زودتر اومده و خبرا رو داده عزیزم شما بالاخره مهمون دلم شدی وااااای خدا چی بگم عزیزم معنی گریه خوشحالی رو وقتی بی بی مثبت شد تازه اون موقع فهمیدم. خیلی دوستت دارم مامان جونم ، نیومده شدی همه وجود مامانی .شدی دلیل نفس کشیدنم.عاشقتم مامانی .همونجا تو دلم مامانی بمون و از جات تکون هم نخور .مامانی هم خیلی خیلی مواظبته . خداجونم شکرت خداجونم عاشقتم. عزیزم نمیدونی وقتی رفتم سونو و قلب کوچولوت رو که مثل یه نبض میزد چه حالی داشتم فقط میگفتم خدایا شکرت . بالاخره منم این روزا رو دیدم . خدایا مرسی که جواب صبر و انتظارمو دادی و ناامیدم ن...
12 تير 1396

مامانی من اومدم ....

سلااااااام مامان خوشگلم ....    مامانی دیدی گفتم غصه نخور و صبور باش . دیدی گفتم من بالاخره یه روز میام پیشت .  بالاخره از خدا اجازه گرفتم تا بزار بیام پیشت تا شما اینقدر ناراحت نباشی مامان گلم .    همیشه بهت میگفتم مامان خوشگلم دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره . بالاخره یه روزی خدای مهربون اجازه میده که منم بیام پیش تو و بابایی تا خونواده ی ما هم سه نفره بشه . بالاخره اونروز رسید ....   مامان خوشگلم میتونم حس کنم که وقتی فهمیدی من تو وجودت دارم نفس میکشم چه حالی بهت دست داده .  خوشحال . منم خوشحالم چون دیگه پیش تو هستم مامانی . دارم تو وجود تو پرورش پیدا میکنم . دارم توی شکم تو زندگی میکنم...
17 خرداد 1396

خداجون سپردمش دست خودت🙏🙏🙏😢😢😢

سلام عزیز دل مامان خوبی خوشگلم؟؟ بعد از یه وقفه طولانی اومدم. میخوام واست از یه اتفاق خیلی بد بگم که اینروزا بدجور داغونم. مامان جونم اواسط اسفند بود که خونه باباجون بودم که یهو حال باباجون بد شد و همش خون دفع میکرد خلاصه که حال باباجون خیلی بد بود خیلیییی هموگلوبین خونش شده بود پنج هرچی کیسه خون بهش وصل میکردن چند برابرشو دفع میکرد. بالاخره بعد از چندروز بستری بودن و آزمایشای مختلف و اندوسکوپی وکلونوسکپی معلوم شد که باباجون سرطان روده بزرگ داره.😭😭😭😭😞😞😞😞😢😢😢😢 نمیدونی وقتی مامانی فهمید چه حالی شد که همش از خدا مرگمو میخواستم تا بابای مهربونم رو اینجوری نبینم.بایاجون رو اورژانسی بردن اتاق عمل و هم غده داخل رودشو برداشتن هم یه تیکه...
15 فروردين 1396

ایمان دارم خدا حاجتمو میده

  ایمان دارم بالاخره روزی به آرزوم می رسم و مامان میشم    بچه عزیزم رو تو بغلم می گیرم و اونو نوازش می کنم و از این حس "مادر " بودن لذت می برم...    بالاخره به زودی باردار می شم و جواب مثبت آزمایشم رو به شوهرم نشون میدم و دوتایی جشن میگیریم!!!    بالاخره 9 ماه با بهترین حس دنیا عجین میشم و با فندقم که تو دلمه حرف میزنم    ویار میکنم، ضعف میکنم، کمردرد میگیرم، خسته میشم ازز کار زیاد، نمیتونم چیزای سنگین بردارم، از پله ها باید آروم آروم پایین بیام، و ماه های آخر لباسای گشاد گشاد رنگی رنگی بپوشم...    بالاخره خدا به من و شوهرم رحم میکنه و حاجتمونو میده و دلمونو شاد و ر...
27 دی 1395

انرژی مثبت

سلام عروسکم خوبی مامانی ؟؟ اومدم وبتو آپ کنم و خاله فریما غافلگیرم کرد. الهی من قربون تو خواهر مهربونم که اینقدر فکر منی و هوامو داری،مرسی خواهری عاشقتم از این روزا واست بگم که الان چهارروزه مامانی قرصاشو به دستور خانم دکتر مهربونت شروع کرده. قرصا رو که میخورم یکمی حالمو بد میکنه ولی واسه اومدن شما هرکاری میکنم اینکه چیزی نیست همه این روزا حواسشون به من هست و یه جورایی میخوان منو سرگرم کنن که استرس نداشته باشم و به چیزای منفی فکر نکنم. از شب اولی که اینماه پری خانم اومد مامانی همه ی اهنگاهی غمگین داخل گوشیشو پاک کرد تا صبح تا شب آهنگ نذارم و گریه کنم. بابایی هم کی خیلی خیلی حواسش به منه حتی امروز که کوار کار داشت و نیس...
5 دی 1395

غصه نخور آجی جونم ....

سلام آجی خوبم . سلام مهربونم . سلام عزیزم .    چرا  آخه چرا اینهمه غصه میخوری . چرا اینهمه ناراحتی . چرا این همه درد تو دلت داری قشنگم    بسپارش به خدای خودت . میدونم که یه روزی بالاخره جواب اینهمه غصتو بهت میده و خوشحالت میکنه عزیزم    تو که میدونی خیلی برام عزیزی و خیلی دوست دارم پس چرا با خودت این کارا رو میکنی . با هر غصه خوردن و اشک ریختن تو من هزار بار دلم میشکنه و میمیرم .    پس چرا با خودت این کارارو میکنی . این اشکهای مثل جواهر و مرواریدتو الکی هدر نده لطفا ...   دل نازک شدی خوشگلم به خاطر همین روی کارای دیگران حساس شدی و دلت میگره از رفتاراشون . به هیچ کس کاری ند...
4 دی 1395